نویسنده: عبدالغفور گردهانی-زاهدان
شهر اسلامی «شهر بیش از آنکه مکان اشیاء باشد فضایی است که موقعیتهایی برای عمل و زندگی دارد.» در شهر فضا/زمان در هم میروند و موقعیتها با زمان مربوط به خود در ارتباطند. در همهی کارهای شهری زمان نقش برجستهای ایفا میکند. حال وقتی از شهر اسلامی و یا مدینه اسلامی سخن میگوییم، منظور من طبیعتا این نخواهد بود که شهری اسلامی است که در و دیوار آن پر از نقش و شعار اسلامی باشد، هر چند این بخشی از ماجراست.
حقیقت امر آن است که شهر اسلامی دارای موقعیتهایی است که اسلام آن موقعیتها را پدید آورده است. فی المثل در شهر اسلامی اجزاء مرتبط با همدیگر، بر اساس نگره اسلامی به هم جوش خوردهاند. در هر یک از نقاط شهری به عنوان مرکز حال سازمان با شد و یا مکانی خدماتی و یا تولیدی، تخصص و تعهد دوشادوش هم کار میکنند. تخصص از آن رو که اسلام دینی است؛ اولا اختصاصی و در ثانی طبق قاعده تسخیر در پی آن است که بشر عقل خداداد را در جهت عمران و استعمار زمین به کار گیرد. از سوی دیگر چون باورمند است که عمران تنها در جنبه مادی صرف نمیباشد و پایههای مدنیت بر شانههای تهذیب و پاکسازی استوار است، این وجه را با آن بخش به صورت ممزوج طالب است. تعهد و تخصص یک بیمارستان را بر محور سلامت جسم و روان سامان میدهد و از این رو به گسترش سلام و اسلام میپردازد. این بدان خاطر است که جامعه بتواند با حفظ سلامت جسمانی و امنیت روانی به امنیت ایمانی جامه عمل بپوشاند. اگر سیاستگذاری بیمارستان شهر، این گونه باشد آن فضایی اسلامی است.
بقیه موقعیتهای کار و زندگی شهری هم متناسب با روح خود حرکت میکنند. ادارات که سامان بخش عمل در جنبههای مختلف تلاش جمعی مردم شهرهاست، به نسبت عملکرد خود آن دو خصیصه را یدک میکشند. مسجد مهمترین فضای مدینه اسلامی است و از چنان شانی از نظر فضا بخشی برخوردار است که همه محیط شهر را در بر میگیرد، چرا که رسول خدا(ص)همه زمین را مسجد میداند. این یک امر روانی است و به مقدسسازی فضا میپردازد و عطر معنویت را در کوچه باغهای بهشتی شهر اسلامی میپاشد. مسجد معمولا در مرکز شهر و بالطبع مرکز محلات شهری تأسیس میشود تا ضمن ایجاد وحدت و برادری، بستر حیات طیبه اسلامی را از دل جامعه به قلب منزل ببرد. از سوی دیگر بخش مهمی از آن جنبهی عمرانی که تزکیه انسانها باشد بر عهده مسجد است. مسجد محل تلاقی علایق، تجربیات، فرهنگ و سلوک اسلامی دینداران است و مؤثرترین فضای اسلامی شهری است. مراکز دیگر شهری هم در ارتباطی هماهنگ با یکدیگر فضای عمل و زندگی اسلامی را به مردم شهر عرضه میکنند. هم اینک با جهانی شدن فضاها، عملا چیزی موسوم به شهر-جهان معنا مییابد که عمده آن مجازی است و به احساس شهروندان در رابطه با سرعت معنا مییابد. در این شهرها آبژه سرعت، فضاهای عمل و زندگی تازه و متنوعی میآفریند.
این فضاها صرفاً فیزیکی نیست و بلکه قسمت عمدهای از آن به سرعت نگاه شهروندان را تغییر میدهد. هرچه سرعت فضاسازی اسلامی بیشتر باشد، در عمل و زندگی شهروندان مسلمان نمود بیشتری مییابد. در مدرنیته موقعیت شهری با به دست آوردن یک پیام تازه تعریف میشود، پیامی الکترونیکی که زمان در آن بسیار خرد شده است. درست است که فضای عمل و زندگی با مفهوم زمان رابطهای تنگاتنگ دارد، اما چون عمل و زندگی بر اساس ارتباطات جهانی شکل میگیرد به طور طبیعی در شهر اسلامی هم این اینترناسیونالیسم تطبیق میشود. وقتی رسانهای به صورت زنده خراب شدن درب غربی مسجدالاقصی را پخش میکند، حسی مشترک به مسلمانان میبخشد که این حس نوع موقعیت مکانی، زمانی و فضای آنها را تعریف میکند. به شهرهای اسلامی از زمان بنیاد تمدن باشکوه اسلامی که مینگریم، فضاهایی اسلامی مییابیم که مکانهایی از قبیل مساجد باشکوه و معماریهای مبتنی بر بینش توحیدی در خود داشتهاند که تا به امروز برپاست. اما همانگونه که پیشتر اشاره رفت مکانها به تنهایی واجد ارزش نیستند و بلکه نوع تعامل با مکانهاست که نوعی معنا بخشی اسلامی میدهد. پس آنچه که موجب همبستگی شهر اسلامی میشود زبان، الگوهای گویش، رفتارهای جمعی اسلامی، معماری اسلامی و خواستها و مطالبات عمومی مبتنی بر پایههای اسلامی است. این فاکتورها نوعی سازمندی اجتماعی-اسلامی میبخشد و در کیفیت اداره شهرها نقش محوری بازی میکند. در فضای شهر اسلامی سنت و مدرن دوشادوش همدیگر حرکت میکنند، بیآنکه یکی مزاحم آن دیگری شود. در اصول و پایههای زندگی و عمل شهری سنتگرایی حفظ میشود و در رویکردها و روشهای کار و حیات مدرنیته لحاظ میگردد. شهر اسلامی آرمان شهر افلاطونی نیست، بلکه فضایی است که در آن بر پایه یک سری اصول بناهایی صورت میگیرد. این بناها چنان است که فی المثل اگر شورا اصلی بنیادین برای اداره شهر است ساختمان رأیگیری و عقل جمعی برای اداره شهر با رعایت اسلوب طلایی شورا فضا را دموکراتیک میکند. شهرهایی که هم اینک به عنوان مدینه اسلامی مطرحاند از نقایص و تناقضات عجیبی رنج میبرند. آنها در موقعیت سازی سنتی نیمدار اسلامی و شهر مدرن غربی گیر افتادهاند.
مکانهای اسلامی فعال بوده و وجود دارند اما فضاهای اسلامی رو به تحلیل رفتهاند. همانگونه که قبلا گفتم مکان محاط به فضا و زیر مجموعه آن کل است. چرا هم اینک شهرها در فضای تاریک، تنگ، ایزوله شده قومی و مذهبی و با حداقل امنیت روانی و جسمانی به سر میبرند؟ تبهکاران با استفاده از همان نُرمهای فضای شهری دست به اقدامات تخریبی میزنند. چیزی که در این مدینه اسلامی گم شده است امنیتی است که مقتضای حتمی ایمان داری است ولو به ظاهر و شعار ادعا بشود. ایمن شدن باید نخست فرد را بپوشاند و سپس جامعه را؛و البته که مستلزمات امنیت اجتماعی متعاقب ایمان داری عدالت اجتماعی احاد شهروندان است. دکتر سعید حجاریان به نقل از هگل، خانواده، جامعهی مدنی و دولت را سه لمحه از تکامل تاریخ میداند. وی میگوید: «سیر حرکت اعتماد در جوامع مدرن به عنوان سرمایه اجتماعی از خانواده به دولت است، هرچه اعتماد مردم به دولت کم شود روآوری به فضای مدنی شهری و خانواده بیشتر میشود». دوست دارم که بر این بیفزایم که در مدینه اسلامی خانواده، جامعه و دولت اسلامیاند و هیچیک فدای دیگری نخواهد شد. عقبنشینی به خانواده در جمعیت شهری صورت نمیگیرد، بلکه فرد، خانواده و دولت در یک مسیر قرار میگیرند. حال که چنین نیست باید اشکال را در جای دیگری جست. در شهر اسلامی کانونهای ایمان فردی و خانوادگی گرم است و همین ایمان ایجاد کننده مشارکت مدنی به سبک NGOو.. است و آدمیان بر مقتضای ایمان و تسلیم به رابطه مدنی دست مییازند. دولت هم برآیند همین ایمان و تسلیم در برابر خداوند است. اگر هر کدام از این مؤلفهها دچار فروپاشی شد نشانه عقبنشینی اسلام است. ایمان و تسلیم است که به هر کدام از نهادهای فوقالذکر استحکام میبخشد. البته در این که با استحکام یکی نمیتوان به دیگری دست یافت نظر هگل را تعدیل میکنم. پیشنهاد میکنم که اندیشهورزان نسبت میان فضاهای زندگی و عمل را در شهر اسلامی بیشتر بکاوند و از لای این پنجره نوری به سامان بر زوایای توجیهناپذیر حیات و عمل شهروندان مسلمان کنونی بتابانند.
برای درنگ بیشتر نگاه به: 1. ماهنامه آیین. شماره پنجم. دی ماه 1385.
نظرات